شانس رمان
دانلود رمان
دانلود رمان مترسک pdf از مهنوش مهسا با لینک مستقیم

دانلود رمان مترسک به قلم مهنوش مهسا با لینک مستقیم، نسخه کامل پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا با بهترین فونت pdf , apk

خلاصه رمان مترسک

امروز هم مثل روزهای دیگه به سمت شالیزار رفتم. هر روز مهمون صاحب شالیزار بودم؛ آقای مترسک. کنارش نشستم و با لبخند بهش سلام کردم و آقای مترسک در جوابم لبخندی زد. آفتاب اذیتم میکرد. دستم رو روی پیشونیم گذاشتم که مترسک به طرفم خم شد و جلوی آفتاب رو گرفت. به این مهربونیش لبخندی زدم.
_اقای مترسک حالت چطوره ؟

تنها جوابش بهم باز هم لبخند زد. مترسک، نگهبان شالیزار، محل استراحت پرنده های خسته و تنبل و همدم صاحب شالیزار بود.
شروع کردم به تعریف کردن، حال و روزم و اتفاق هایی که برام افتاده بود.
از اینکه چی به من و پدرم گذشته و مترسک با لبخند خودش را تکان، میداد تا بفهمم به حرفام گوش می کنه.
به گذشته پرتاب شدم. زمان، هایی که با پدرم دعوا می کردم و من با گریه پیش مترسک می ومدم و تمام ماجرا را برای او تعریف می کردم…

https://shansroman.ir/?p=876
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " شانس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.